به مناسبت 29 خرداد 88
چند پله، چند جمله
چند پله بيشتر نبود.
شايد پايين آمدنش از اين پلكان يكی دو دقيقه هم بيشتر طول نكشيد.
اما تاريخ ايران را همين يكی دو دقيقه به دو قسمت تقسيم كرد.
تنها در همين يكی دو دقيقه بود كه ايران،
بی التهاب و اضطراب، مبهوت پايين آمدن پيرمردی از پله های هواپيما بود
كه قرار بود ، قرار دل های زخمی اين سرزمين باشد.

چند جمله بيشتر نبود.
شايد گفتن اين چند جمله از پشت تريبون
يكی دو دقيقه هم بيشتر طول نكشيد.
اما انبوه مخاطبان را همين يكی دو دقيقه به دو قسمت تقسيم كرد.

تنها در همين يكی دو دقيقه بود كه ايران،
بی التهاب و اضطراب ، مبهوت درد دل سرداری با فرمانده ی كل دل ها بود :

ای سید ما، ای مولای ما
ما آنچه باید بکنیم انجام میدیم.
آنچه باید گفت هم گفتیم و خواهیم گفت.
من جان ناقابلی دارم.
جسم ناقصی دارم.
اندک آبرویی هم دارم، که این رو هم خود شما به ما دادید.
همه ی اینها رو من کف دست گرفتم
در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد.
اینها هم نثار شما باشه.

سید ما، مولای ما
دعا کن برای ما.
صاحب ما تویی.
صاحب این کشور تویی.
صاحب این انقلاب تویی. پشتیبان ما شما هستید.
ما این راه رو ادامه خواهیم داد
با قدرت هم ادامه خواهیم داد.
در این راه ما رو با دعای خود، با حمایت خود، با توجه خود پشتیبانی بفرما.
وبلاگ افسران جوان جنگ نرم استان سيستان و بلوچستان.